Toggle navigation
Search
Sentences
Categories
Map
Hand Alphabet
360
Select language
Search
25%
50%
75%
100%
کلمات
Sentences
کسی
Pronoun
کسی
Pronoun
چه کسی
Pronoun
هر کسی
Pronoun
به پای کسی رسیدن
فعل
عقل کسی را دزدین
فعل
تن کسی را لرزاندن
فعل
طرفداری کردن از کسی
فعل
از کسی تنفر داشتن
فعل
کسی راقربانی دیگران کردن
Noun
آب از دهان کسی بیرون ریختن
فعل
به فکر کسی خطور کردن
فعل
دست کسی را رد کردن
فعل
اوقات کسی را تلخ کردن
فعل
با هم به سلامتی کسی خوردن
فعل
پسیکتیار- کسی که بیشتر ماهی می خورد
Noun
کسی که پانل را روی پشت بام نصب می کند
Noun
کسی که در روز اول آوریل مورد شوخی قرار می گیرد، ک
Noun
کسی راقربانی دیگران کردن
替罪羊
Select a language
دانمارکی
انگلیسی (بریتانیا)
اسپانیایی (اسپانیا)
استونیایی
فرانسوی (فرانسه)
ایتالیایی
لیتوانیایی
لتونیایی
سوئدی (سوئد)
اردو
چینی (چین)
more
less
Cookie Consent by
PrivacyPolicies.com